دل نوشته های من
نوشته شده توسط : حشمت اوریا


من از دل کوچه گذشتم از میان همین جاده بارانی بدون آنکه بر گردم چرا که هیچ کسی برای اشنا نیست میخواهم ارامش بگیرم تو که میدانی من اسیر غصه ام این حق من نیست که مثل سایه تو در تنهایی بمیرم...... کاش میشد هیچکس تنها نبود کاش میشد دینت برایم یک رویا نبود گفته بودی با تو میمانم ولی رفتی و گفتی که اینجا جایم برایت نبود سالیان سال تنها مادنم شاید این رفتن سزای من نبود من دعا کردم رای بازکشت دست های تو ولی اثری نداشت اما ابز هم گفتی که فردا میرسی کاش روز دیدنت فردا نبود.... یک نفر در یک جای روز و شب از تو میگوید و از تو میخواند بخاطر تو مینویسد اما تو نیستی نمیشنوی و نمیدانی چه میشود و همه اش ای کاش ..... خسته شده خدایا فقط تو میتوانی به دادش برسی بیا و درکنارم بمان برای همیش برایم نگو نمیشود .... فقط گوشه چشمی از نگاه خدا برای خوشبختی انسان ها کافیست این نگاه را برایت ارزو میکنم...... مینویسم " د ی د ا ر" تو اگر بی من و دل تنگ من هستی یک به یک فاصله ها را بردارد.... زیبا ترین ستایش ها نثار کسی که کاستی ها و لغزش هایم را میداند اما باز هم دوستم دارد. اوریا
آن همه سنگ که از جور تو بر سینه زدم 
کعبه ای میشد اگر خانه بنا می کردم





:: موضوعات مرتبط: دل نوشته های من , ,
:: برچسب‌ها: دل نوشته های من ,
:: بازدید از این مطلب : 216
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 15 مرداد 1393 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: